دشواری در انجام رفتار هدفمند، ناتوانی در تمرکز کردن بر انجام فعالیت های هدفمند را، هنگام رو به رو شدن با هیجانات منفی می سنجد (گراتز و رومئر، 2004). نتایج پژوهش ها نشان می دهد زمانی که افراد هیجانات منفی بیشتری را تجربه می کنند، در انجام رفتارهای هدفمند با مشکلات بیشتری مانند از دست دادن تمرکز یا حل مسئله موثر رو به رو می شوند؛ البته به نظر می رسد شدت تاثیر هیجانات منفی بر انجام این رفتارها، به خزانه ی راهبردهای افراد برای تنظیم هیجانی و انعطاف پذیری آنها در به کارگیری این راهبردها بستگی داشته باشد(اورگتا، 2011).
دشواری در کنترل تکانه نشان دهنده ی مشکلات فرد در کنترل تکانه ها در زمان رویارویی با هیجانات منفی می باشد. فردی که در زمان رویارویی با هیجانات مشکل، آگاهانه از راهبردهای سازگارانه تنظیم هیجانی استفاده می کند، قادر است این هیجانات را به خوبی مدیریت کند و کنترل بیشتری بر تکانه ها و هیجانات خود هنگام بروز هیجانات منفی داشته باشد (سالاری،1392).
آگاهی هیجانی را می توان توانایی شناسایی و توصیف هیجانات خود و دیگران دانست(خانزاده و همکاران، 1391) و یک عامل سازگارانه ی تنظیم هیجانی است که بازنگری، ارزیابی تجارب هیجانی و تغییر و تعدیل آنها را در بر می گیرد(گراتز و رومئر، 2004).نتایج پژوهش ها نشان می دهد توجه و آگاهی هیجانی انعطاف پذیر، این امکان را در اختیار افراد قرار می دهد تا برای تسهیل عملکردشان از اطلاعات مرتبط با هیجاناتشان استفاده کنن؛ با این حال آگاهی هیجانی بدون پذیرش آنها مشکل آفرین است(منین و همکاران، 2005؛ به نقل از خانزاده و همکاران، 1391).
در زندگی روزمره، افراد همواره راهبردهای منظمی را برای تعدیل شدت و یا نوع تجارب هیجانی خود به کار می گیرند. به لحاظ نظری، راهبردهای خود سرزنش گری، نشخوارگری، فاجعه نمایی و دیگر سرزنش گری به عنوان راهبردهای سازش نایافته تنظیم شناختی هیجان در نظر گرفته می شوند، در حالیکه راهبردهای پذیرش،تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد برنامه ریزی، ارزیابی مجدد مثبت و کم اهمیت شماری تحت عنوان راهبردهای سازش یافته ی تنظیم شناختی هیجان مطرح می شوند (حسنی و میرآقایی، 1391).
عدم وضوح هیجانی به ابهام در نامگذاری و تمایز بین هیجان ها و پیام های انگیزشی نهفته در آنها اشاره دارد.به دنبال عدم وضوح هیجانی فرد در انتخاب راهبردهای موثر برای تغییر موقعیت یا تنظیم هیجانی خود با مشکلات بسیاری روبرو می شود (خانزاده و همکاران،1391).
دیویدسون، همچنین معتقد است که هیجانات به ندرت بدون فرآیندهای نظمدهنده تولید میشوند. به عبارت دیگر تنظیم هیجانی را یک جز یا جنبه لاینفک از گرایشهای پاسخ هیجانی میداند. این ارتباط ذاتی و درونی بین تولید هیجان و تنظیم هیجان مرزی را ایجاد میکند که یکی پایان یابد دیگری آغاز میشود. تامپسون، تأکید مینماید که برخی محققان معتقدند تولید و تنظیم هیجان در هم تنیده هستند (آمستادتر2008؛به نقل از سالاری،1392).
توجه متخصصان به موضوع تنظیم هیجانی در سازگاری با رویدادهای استرسزا در زندگی، باعث گردید تا برخی از پژوهشگران به مطالعه راهکارهای شناختی مؤثر بر کنترل هیجان بپردازند. استراتژهای تنظیم شناختی هیجان کنشهای هستند که نشانگر راههای کنار آمدن فرد با شرایط استرسزا و یا اتفاقات ناگوار است. به باور گارنفسکی و همکاران[1] (2001) افراد در مواجهه با تجارب و موقعیتهای استرسزا برای حفظ سلامت روانی و هیجانی خود از راهکارهای شناختی متنوعی استفاده میکنند. استراتژیهای شناختی هیجان ساز و کارهای خودآگاهی هستند که فرد برای کنار آمدن با شرایط ناگوار بکار میبرد (گرانفسکی و همکاران، 2009) از جمله رایج ترین این راهکارهای شناختی برای تنظیم هیجان در مواجه با شرایط ناگوار عبارتند از:. خود سرزنشگري[2]، پذيرش[3]، نشخوارگري[4]، تمركز مجدد مثبت[5]، تمركز مجدد بر برنامهريزي[6]، ارزيابي مجدد مثبت[7]، كم اهميت شماري[8]، فاجعهنمايي[9] و ديگر سرزنشگري[10]. به لحاظ نظري راهبردهاي خودسرزنشگري، نشخوارگري، فاجعهنمایی و دیگر سرزنشگري به عنوان راهبردهاي سازشنایافته تنظیم شناختی هیجان در نظر گرفته میشوند، در حالیکه راهبردهاي پذیرش، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامهریزي، ارزیابی مجدد مثبت و کم اهمیت شماري تحت عنوان راهبردهاي سازشیافته تنظیم شناختی هیجان مطرح میشوند.
تنظيم هيجاني به طور ذاتي، سازگار يا ناسازگار نيست همانند هر رفتاري، تنظيم هيجاني سازگار به فرد اجازه ميدهد كه كاركرد او در محيط موفقيت آميز باشد و هنگام مواجه شدن با يك تجربهي هيجاني مشكلزا بتواند رفتارهاي متناسب با هدفش را به كارگيرد. تنظيم هيجاني سازگار نيازمند مهارتهايي از جمله، آگاهي و پذيرش هيجاني است. در مقابل كسي كه از تنظيم هيجاني ناسازگار استفاده ميكند، هنگام روبرو شدن با يك تجربهي مشكلزا نميتواند رفتارهايش را طوري تنظيم كند كه بتواند به اهدافش در محيط برسد. تنظيم هيجاني ناسازگار شامل: بيشتنظيمي هيجان و كمتنظيمي هيجان است. بيشتنظيمي هيجاني موقعي اتفاق ميافتد كه فرد راهبردهاي تنظيم هيجاني را به كار ميگيرد تا از آشكار شدن تجربهي هيجاني جلوگيري به عمل آورد. در كم تنظيمي هيجان، رفتاري كه در برابر يك هيجان انجام ميدهد، اغلب قابل تفكيك از خود هيجان نيست، و فرد نميتواند از راهبردهاي تنظيم هيجاني مناسب جهت كنترل رفتارش استفاده كند (ربیعی و همکاران، 1391).
1- Garnefski & et al
2- Self-blame
3- Acceptance
4- Rumination
5- Positive refocusing
6 – Refocus on planning
7- Positive reappraisal
8- Putting into perspective
9- Catastrophizing
10- Other-blame
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
بررسی رابطه ی بین مکانیزمهای دفاعی، طرحوارههای ناسازگار اولیه و دشواری تنظیم هیجانی با رفتارهای بیمارگونهی خوردن