پسخوراند، فیزیولوژیک فعالیت عصبی را تعدیل می کند کنش دستگاه عصبی خود مختار این است که بدن را در محیط متغیر، ثابت نگه میدارد (پناهی شهری، 1372).
فعالیت دستگاه عصبی خود مختار و غدد درونریز موجب بروز علائمی میگردد که در تشخیص اضطراب دارای اهمیت زیادی میباشد. به هنگام بروز اضطراب بیقراری و تنش عضلانی مشهود است، فرد سریعتر سخن میگوید، راه میرود و این تنش شدید موجب هدر رفتن انرژی و بروز خستگی میشود که بسیار آن را به صورت فشار توضیح میدهد. احساس فشار در عضلات پیشانی و گیجگاهی موجب نوعی سردرد تنشی میشود و فرد احساس میکند چیزی محکم دور سر او بسته شده است و معمولاً از این حالت درد در پیشانی شکایت میکند. لرزش اندام در بیماران اضطرابی به علت تنش عضلانی محسوستر است، به هنگام کارهای ارادی و تمرکز و دقت کاهش مییابد و موجب شکایتهای روانی بیمار میگردد و این تصور به فرد دست میدهد که مبادا قدرت فکری خود را از دست داده باشد، تظاهرات حرکتی در حالت اضطراب بسیار بارز است. اضطراب مزمن نیز معمولاً توأم با اختلالات روان تنی است (پناهی شهری، 1372).
سبب شناسی اضطراب
عواملی که سبب ایجاد و حالت اضطراب شخص میشوند و به دو دسته کلی تقسیم میشوند: گروه اول، آن دسته عواملی هستند که با اثرگذاری بر روی ساختمان بدن و جسم، موجب اضطراب می گردند، گروه دوم؛ عواملی که برخاسته از طرز تفکر و بینش فرد است و سبب اضطراب درونی میگردد ( معانی، 1370).
گروه اول : عوامل جسمی و فیزیکی،
کم کاری یا پرکاری تیروئید
نزول شدید قند خون
پرکاری مرکز غده فوق کلیوی
افزایش هورمون کورتیزول
مسمومیت با داروهای محرک
قطع ناگهانی این داروها: بسیاری که از اضطراب رنج می برد، در اولین گام باید اطمینان حاصل گردد مبنی بر اینکه اضطراب او مربوط به داروها نباشد؛ چرا که قطع ناگهانی برخی داروها منجر به اضطرابهای شدید میگردد، از جمله قطع داروهایی از گروه آرامبخشها، خوابآورها و باربیتوراتها.
تومورهای مغزی، در مواردی ممکن است عامل به وجود آورنده اضطراب باشد، به خصوص تومورهای حوالی بطن سوم.
بیماریهای مزمن انسداد ریهها
مسمومیت با فلزات سنگین
بعضی از انواع صرع مربوط به ابتلاء دیانسفال
عدم تحمل قرص آسپرین ( معانی، 1370).
گروه دوم؛ داشتن افکار نامعقول، اصرار فرد بر اینکه؛
چنان چه امور بر وفق مراد نباشند، نهایتاً به بدبختی فرد ختم میشود.
اعتقاد فرد به اینکه، برای کسب احساس ارزشمندی باید از تمامی جهات کامل و بی نقص باشد.
اعتقاد فرد بر اینکه تجارب گذشته به طور مطلق بر رفتار تأثیر میگذارد.
اعتقاد فرد بر اینکه عوامل خطرناک بیرونی وجود داشته و فرد باید از بروز آنها جلوگیری کند (شفیع آبادی، 1372).
علائم اضطراب
پژوهشگران علائم اضطراب را به دو دسته علائم جسمی و علائم روانی تقسیم میکنند:
علائم جسمانی اضطراب:
فقدان اشتها، بی خوابی، احساس خستگی دائمی، مشکلات تنفسی، احساس خفگی، تپش قلب، در برخی از موارد از نفس افتادن، حالت تهوع، سردردهای متوالی، پاهای لرزان، از دست دادن تعادل بدن، تمایل به عرق کردن زیاد بدون علت مشخص، درد و فشار در سینه، احساس کرختی خصوصاً در پاها و پنجهها، پرش عضلات، گرفتگی شدید عضلات، سرگیجه و غش، تنشهای عصبی، حملات گریه کردن یا تمایل به گریه کردن، فشار خون بالا، ناخن جویدن، سوء هاضمههای متعدد ( شیهان، 1953).
علائم روانی اضطراب:
کج خلقی دائم با مردم، احساس عدم توانایی در مقاومت، بیعلاقه به زندگی به طور دائمی یا ادواری، ترس از بیماری، احساس گناه، احساس بد بودن و آزار رسانیدن به خود، اشکال در تصمیمگرفتن، بیعلاقگی نسبت به سایر مردم، آگاهی از خشم فرو خورده، هراس از آینده، از دست دادن احساس لذت، عدم توانایی در نشان دادن احساس واقعی، احساس هدف دشمنی دیگران قرار گرفتن، احساس شکست، احساس نداشتن کسی که به او اعتماد کند، اشکال در تمرکز حواس، ترس شدید از یک فضای باز یا بسته یا از تنهایی، عدم توانایی در اتمام یک کار قبل از پرداختن به کار دیگری، ترس از دیوانهشدن و ترس از دست دادن کنترل ( کوپر، 1980).
بیماریهایی که در اثر اضطراب ایجاد میشود:
افزایش فشار خون و بیماری قلبی
افزایش فشار خون و بیماری قلبی ارتباط نزدیکی با اضطراب دارند. فشار خون بالا در اغلب اوقات منشاء عضوی مستقیمی که به سادگی بتوان شناخت، ندارد. افزایش فشار خون جزئی به علت بروز تغییر در مقاومت رگهای خونی است و قسمتی از فشار عروق خونی که خون را به بافتها حمل میکند به وسیله سیستم عصب سمپاتیک و رها ساختن مواد شیمیایی به داخل عروق ایجاد میشود و ادامه فعالیت پاسخهای شیمیایی عصب سمپاتیک باعث کاهش قدرت انقباض و انبساط رگها و درنتیجه بالا رفتن فشار خون میگردد. فشار خون پدید آمده میتواند منجر به بیماریهای قلبی گردد، زیرا قلب به ناچار، خون را با نیروی بیشتری به داخل شریانی که فشار آن بالا رفته است می فرستند و در نتیجه کار اضافی به آن تحمیل میگردد و همچنین افزایش فشار خون احتمال پارگی شریانها را که میتواند منجر به مرگ گردد بالا ببرد به طوری که پاره شدن یک سیاهرگ در مغز میتواند ایجاد سکته مغزی نماید( کوپر، 1980).
سرطان
اضطراب در ایجاد سرطان میتواند نقش اساسی داشته باشد چرا که اضطراب در بسیاری از موارد باعث وقفه در سیستم دفاعی بدن میگردد در مطالعهای که بر روی 2000 زن در یک درمانگاه بیماریهای ویژه پستان انجام شده، مشخص شده است که در دو سال آخر درصد ابتلا به سرطان در میان زنانی که فردی از قبیل شوهر، دوست، یا یکی از اقوام خود را از دست دادهاند. بیشتر از زمانی که این ضربهها را نداشتهاند (کوپر، 1980).
ناراحتی معده و روده
افراد معینی در مقابل اضطراب با افزایش اسید معده عکسالعمل نشان میدهند که غالباً عامل موثری در ایجاد زخم معده و روده است. سایر حالاتی که معتقدند به علت اضطراب ایجاد میشود یا با اضطراب مزمن تشدید میگردد شامل زخمهای خونریزی دهنده روده بزرگ و سندروم روه تحریکپذیر می باشد که باعث حملات انقباضی دردناک در روده بزرگ میگردد (کوپر، 1980).
سردرد و کمر درد
بسیاری از سردردها به علت کشش عضلانی صورت و جمجمه پیدا میشود. این نوع سردردها که بعضی از اوقات از آنها به نام سردرد تنشی نام برده میشود یکی از شایعترین علائم اضطراب است. سردردهایی که به نام میگرن نامیده می شود به نظر می رسد که ناشی از انقباض عروق خونی مغز باشد و انقباض عروق خونی به خاطر اضطراب ایجاد میگردد. بنابراین نتیجه میگیریم که یکی از علل میگرن اضطراب است. همچنین پشت درد و کمر درد که غالباً متعاقب انقباض عضلانی ناشی از اضطراب یا به علت ضعف جسمانی یا عدم انعطافپذیری در طول کار پدید میآید (کوپر، 1980).
بیماریهای ریوی و مسائل جلدی
اضطراب شدید همراه با استعمال دخانیات میتواند در بروز سینه پهلو و آنفلوانزا اثر داشته باشد. به نظر میرسد که اضطراب اثر مستقیم تری در بروز بیماری آسم داشته باشد نهایتاً اینکه اضطراب در بیماریهای پوستی به طور قابل ملاحظهای باعث تشدید بیماری می گردد. اگزما و کهیل، صورتهای مختلف بیماری پوستی هستند که به احتمال زیاد به دلیل اضطراب به وجود میآیند چون اضطراب باعث تغییراتی در سلولهای پوستی فرد میگردد و این مساله نهایتاً به تغییراتی در پوست افراد میگردد (کوپر، 1980).
قبل از پرداختن به رویکردهای گوناگون اضطراب تعریفی که لانگ ارائه داده و اکثر نظریهپردازان با آن موافقت کردهاند را از نظر میگذرانیم. اکثر نظریهپردازانی با لانک موافقند که اضطراب یک مفهوم فرضی است. یعنی اضطراب نوعی تصور است که وجود خارجی و عینی ندارد ولی در تغییر پدیدههای مشاهدهپذیر میتواند مفید باشد. وی مدلی سه سیستمی از اضطراب ارائه داده است که وسیعاً به فهم تعریفهای مختلف کمک کرده است. اضطراب را میتوان بر حسب افکار تغییر کرد، برای مثال « من وحشتزده هستم» یا آن را به حسب احساسات و واکنشهای جسمانی تغییر کرد مثل
افزایش ضربان قلب، تعریق و تنش یا بر حسب رفتار مثل اجتناب ورزیدن از یک موقعیت یا گریز از آن در نظر گرفت. نیمرخ اضطراب افراد مختلف بسته به این که کدام نظام بیشترین تأثیر را پذیرفته است، متفاوت خواهد بود (پاول و اندایت، 1378).
رویکردهای نظری به اضطراب
در ذیل نظریههای مکاتب گوناگونی به اضطراب را از نظر می گذرانیم و خواهیم دید که این مکاتب، سازه اضطراب را تببین میکنند، البته هیچ کدام از آن تبیین رضایت بخش یا کاملی از علت و ماهیت اضطراب ارائه نمیکنند، با این همه، هر یک در پیشبرد دانش ما برای شناخت بیشتر این پدیده سهمی دارند.
نظریههای زیست شناختی اضطراب
البته تردیدی نیست که همراه با اضطراب یک فرآیند زیست شناختی نیز وجود دارد. اما پرسشی که به میان میآید این است که در بحث از سبب شناسی اضطراب، آیا این فرآیند بعداز مکانیسمهای روانشناختی اولیه قرار میگیرد یا آن که تجربههای متفاوت افراد از اضطراب صرفاً مبین ساخت زیست شیمیایی و کارکرد مغزی متفاوت آنهاست. به منظور درک پیچیدگی مغز و فرآیندهای زیست شیمیایی همراه با اضطراب، نخست لازم است بحث مختصری پیرامون مبانی کالبدشناسی عصبی داشتهباشیم. میتوان مغز را تقریباً به سه ناحیه تقسیم کرد: ناحیه بسیار پیشرفته پیش مغز، که مرکز هوش و استدلال است، میان مغز یا سیستم لیمبیک به ویژه بادامه که در فرآیندهای هیجانی دخالت دارد. سومین ناحیه، مغز پسین است که در تعادل حیاتی نقش دارد. این ناحیه شامل هیپوتالاموس و غده هیپوفیز است و این ساختارها هستند که در پاسخ های زیست شناختی اضطراب و فشار روانی اهمیت ویژهای دارند (پاول و اندایت، 1378).
نظریهپردازان درصدد مطالعه احتمال وجود یک حلقه ژنتیکی در تجربه اضطراب برآمدهاند. اسلاتر و شیلدز میزان همگانی اختلالهای اضطرابی و در دوقلوهای یک تخمکی را 41 درصد و دو قلوهای غیرهمسان را 4 درصد نقل میکنند. اگرچه این نتایج ممکن است از فرضیه زیست- پزشکی حمایت کنند، اما باید در نظر داشته باشیم که دو قلوهای همسان همانطور که ژنهای همانندی به ارث میبرند اغلب در محیط عادی همانندی نیز بزرگ میشوند. شواهد دیگری در تایید نقش عوامل زیست شناختی ارائه کردهاند. آیزنگ میگوید تفاوتهای فردی در تجربه اضطراب ممکن است ناشی از نظرات ساختار ژنی ویژهای باشد که فرد را مستعد نوسانات هیجانی پایین یا بالا میسازد. آیزنگ این فرایند را به صورت تمایل به نشان دادن واکنشهای خیفیف یا شدید در برابر محرک ویژهای که میتواند موجب ناراحتی و پریشانی فرد شود تعریف میکند. وی همچنین اظهار میدارد که علاوه بر این، برخی افراد مستعد یادگیری پاسخهای شرطی نیرومندی هستند و بدین ترتیب نظریههای زیست- پزشکی و رفتاری را تلفیق میکند. نظریه سلیگمن پیرامون آمادگی در ابتلاء به هراس، تلفیقی است از نظریههای زیست شناختی و رفتاری، به نظر او آدمی، به واسطه فرایندهای تکاملی، از نظر زیستی متسعد ابتلاء به شماری ترسهای شرطی در برابر محرکهای خاصی است. این ترس ها در انسان نخستین به مثابه پاسخی طبیعی واکنشی که ضامن بقای نوع به شمار میرفته، تجلی پیدا کردند (پاول و اندایت، 1378).
نظریههای روانکاوی
نظریه فرویدی:
اینجا فقط تکه های از پایان نامه به صورت رندم (تصادفی) درج می شود که هنگام انتقال از فایل ورد ممکن است باعث به هم ریختگی شود و یا عکس ها ، نمودار ها و جداول درج نشوند.
برای دانلود متن کامل پایان نامه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه ، پروپوزال ،سمینار مقطع کارشناسی ، ارشد و دکتری در موضوعات مختلف با فرمت ورد می توانید به سایت 77u.ir مراجعه نمایید
رشته روانشناسی و علوم تربیتی همه موضوعات و گرایش ها :روانشناسی بالینی ، تربیتی ، صنعتی سازمانی ،آموزش و پرورش، کودکاناستثنائی،روانسنجی، تکنولوژی آموزشی ، مدیریت آموزشی ، برنامه ریزی درسی ، زیست روانشناسی ، روانشناسی رشد
در این سایت مجموعه بسیار بزرگی از مقالات و پایان نامه ها با منابع و ماخذ کامل درج شده که قسمتی از آنها به صورت رایگان و بقیه برای فروش و دانلود درج شده اند
فروید بین سه نوع متفاوت از اضطراب تمایز قائل شده است: اضطراب عینی یا اضطراب در برابر واقعیت که هر کسی آن را تجربه میکند و قابلیت واکنش به خطر واقعی است آن گونه که در همان خارجی رخ میدهد. فروید مشخص میکند که چنین اضطرابی هم منطقی و هم متناسب با محرک میباشد. چنین اضطرابی شیوهای سریع و سازگارانه است که فرد هنگام مواجهه با خطر به آن متوسل میشود. دو شکل اضطراب که موجب مشکلات روانی می شوند اضطراب اخلاقی و اضطراب روان رنجوری خوانده میشوند (پاول و اندایت، 1378).
فروید اظهار میدارد که نخستین تجربه اضطراب در اثر تولد رخ میدهد. نوزاد از رحم که جایی امن برای اوست جدا میشود و وارد یک موقعیت نو و ناآشنا میشود و به ناگاه در مییابد که نیازهای نهاد یا تأخیر ارضا می شود. این اضطراب اولیه است که پس از آن برای تمامی تجربههای دیگر الگو می شود به دومین شکل از اشکال سه گانه اضطراب فروید بر میگردیم. اضطراب اخلاقی به ترس از تنبیه توسط فراخود اشاره دارد و زمانی رخ میدهدکه نهاد، فرد را مجبور کند تا رفتاری را انجام دهد یا تمایل انجام آن رفتار را در او برانگیزد و رفتار با هنجارهای معمول، سازگار نباشد (پاول و اندایت، 1378).
در چنین مواقعی اضطراب به شکل احساس گناه و شرح در میآید. سومین شکل یعنی اضطراب روان رنجوری نتیجه تهدید نهاد برای تسلط برخود است که پیامد اجتماعی آن نیز رفتار ناپسند لذت جویانه یا پرخاشگرانه است. کودک شدیداً به واسطه چنین رفتارهایی از گذشته تا حال مورد تنبیه قرار گرفته است. همچنین انتظار تنبیه آتی است که اضطراب ایجاد میکند خود تلاش میکند تکانش های نهاد را با توجه به نظارت فراخود، واپس زند ولی وقتی این واپس زنی به طور جزئی موفق باشد اضطراب شناور تجربه میشود (پاول و اندایت، 1378).
نظریه نو فرویدی :
این نظریهها در دهههای 1930 و 1940 و عمدتاً نتیجه اختلاف نظر درباره آن چه تاکید افراطی فروید بر اهمیت تکانههای بیولوژیکی تلقی میشد، خصوصاً تکانه جنسی و تهدیدی که آن تکانهها بر فرد تحمیل میکند، مطرح شدند. نوفرویدها شخصیت آدمی را به میزان زیادی پیامد و نتیجه تأثیرات اجتماعی میدانند. آنها بر این باورند که اضطراب اولیه نه در آغاز تولد بلکه بعدها بروز میکند، زمانی که کودک فهمید به والدین وابسته است. کودک نه تنها برای ارضای نیازهای فیزیولوژیکی اساسی، بلکه برای حفاظت و حمایت نیز به والدین وابسته است. اضطراب در نتیجه ناکامی بالقوه یا واقعی چنین نیازهای ایجاد میشود. بر اثر رفتارهای بد کودک، والدین ممکن است عواطف و حمایت خویش را از کودک دریغ کنند. این تهدید، کودک را بر میانگیزد تا با انتظارات والدین همنوا شود. با وجود این، نیاز مداوم کودک به واپس زنی این تکانهها، ناکامی و سپس پرخاشگری معطوف به والدین را بوجود میآورد. آشکارا اگر کودک این پرخاشگری را ابراز دارد به طرد و اضطراب اولیه منتهی می شود و در غیر این صورت در نتیجه مجبور میشود، با بهره گرفتن از مکانیسمهای دفاعی کاملاً تثبیت شده که در اوان زندگی برای سرکوبی اضطراب اولیه به چالش گرفته شوند. بر طبق نظریه نوفرویدیها وقتی که دفاعهای اولیه که علیه اضطراب به کار گرفته میشوند منطقی و معقول باشند به آسانی در موقعیتهای جدیدی مورد تهدید خواهند گرفت. اگر چنین دفاعهایی ضعیف باشند یا در نتیجه فشار روانی درازمدت تضعیف گردند، آن گاه دفاعهای جدیدی شکل میگیرند که اضطرابهای جدید را دامن میزنند و در نتیجه روان نژندی تمام عیار ایجاد میشود (پاول و اندایت، 1378).
نظریههای رفتاری اضطراب
آزمایشهای اولیه واتسون و رینر اضطراب را بر اساس نظریه رفتاری مورد پژوهش قرار داده. بنابر توصیف آنها، هراسها میتوانند از طریق شرطی شدن کلاسیک فرا گرفته شوند و این تبیین را از آزمایشهایی که در مورد آلبرت کوچولو انجام داده بودند، به دست آوردند (سیف، 1367).
ماوور در این مورد نظریه دو عاملی را ارائه داده است. در عامل اول، ترس ها همان گونه که اشاره شد از طریق شرطیسازی کلاسیک ایجاد میشوند و فرد یاد میگیرد که ترس را به وسیله گریز آموزی کاهش دهد. کاهش ترس از طریق اجتناب یعنی دومین نوع یادگیری شرطی سازی فعال ایجاد میشود و پاسخ اجتنابی فرا گرفته میشود. مساله آموخته می شود و اضطراب کاهش مییابد و تقویت میشود. نظریه سلیگمن نیز بر اساس پیوستار از پیش آمادگی، عدم آمادگی میتواند بر فهم ترس شرطی شده کمک کند. محرکهایی که ما نسبت به