۳-۳-۲ تدریج در بیان احکام شرعی
کلینی میگوید یکی از عوامل وقوع اختلاف تعارض در اخبار این است که بسیاری از احکام شرعی به تدریج بیان شده تا هم رعایت اصول تعلیم و تربیت و هم ملاحظه فرهنگ خاص حاکم بر جامعه شده باشد از این رو میبینیم که تحریم مشروبات الکلی در طی مراحلی بیان میشود.
اول: آیه ۶۷ سوره نحل (وَمِن ثَمَرَاتِ النَّخِیلِ وَالأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا) و هم از میوههای درخت خرما و انگور که از آن نوشابههای شیرین و رزق حلال و نیکو بدست آرند این کار از آیات حق برای خردمندان پدیدار است.
دوم: آیه ۲۱۹ (یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَآ أَکْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا) ای پیغمبر از تو حکم شراب و قمار را میپرسند بگو در این کار گناه بزرگی است و سودهائی ولی زیان گناه آن بیش از منفعت آن است.
سوم: آیه ۲۴۳ سوره نسا (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَهَ وَأَنتُمْ سُکَارَى حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ) ای کسانی که ایمان آوردهاید هرگز در حال مستی به نماز نیایید تا بدانید چه میگویید.
چهارم: آیه ۹۰ سوره مائده (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ) ای اهل ایمان ما شراب و قمار و بتپرستی و تیرهای گروهبندی همه اینها پلیداند و از عمل شیطان است البته از آن دور کنید تا رستگار شوید.
که در آیه اولی نصیحت و ارشاد و اینکه خمر نوشیدنی نامطلوب در برابر روزی خوب و پاکیزه است و در دومی مقایسه منافع و مضار و غلبه زیانهای آن و در سومی تحریم در حال نماز و در چهارمی تحریم مطلق با توجه به اینکه احکام اسلامی یکجا و یکباره بیان نشده بلکه به طور تدریجی بیان شده ممکن است در یک زمانی حکم کلی بیان شود ولی بیان حدود و تفاسیل آن منوط به فرصت مناسب دیگر با آمادگی مکلف سؤالکننده باشد. (اصول کافی، ترجمه کمرهای، ج ۱، ص ۱۰۸)
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید. |
۴-۳-۲ عدم درک صحیح نقل به معنا
کلینی میگوید حضرت علی میفرماید: وَ رَجُلً سَمِعَ مِن رَسولِ اللهِ شَیئاٌ لَم یَحمِلهُ عَلَی وَجهِهِ وَ وَهِمَ فِیهِ وَ لَم یَتَعَمَّد کِذبَاٌ، فهُوَ فِی یَدِهِ، یَقولُ بِه وَ یَعمَلُ بِه وَ یَروِیهِ فَیَقُولُ: سَمِعتُهُ مِن رَسُولِ اللهِ (ص) فَلَو عَلِمَ المُسلِمُونَ أنَّهُ وَ هُم لَم یَقبَلُوهُ وَ لَو عَلِمَ هُوَ اِنَهُ وَ هُم لَرَفَضُوهَ. (ص ۳۳) راوی چیزی از پیامبر خدا شنیده ولی آن را درست درک نکرده دچار اشتباه شده قصد دروغ هم ندارد پس آن حدیث نادرست در دست او است بدان معتقد است و به آن عمل میکند و آن را روایت میکند و میگوید خودم آن را از پیامبر خدا شنیدم اگر مردم میدانستند که او به اشتباه در یافته حرفش را نمیپذیرفتند و خود او هم اگر متوجه خطای خویش میشد آن را رها میکرد. (همان)
۵-۳-۲ نفاق
اکثر فقها از جمله شیخ طوسی، کلینی، شیخ صدوق به نقل از حضرت علی (ع) یکی از عوامل پیدایش تعارض اخبار را نفاق مینامند و به این حدیث بسنده میکنند « رَجُلٍ مُنافِقٍ یُظهِرُ الإِیمانَ، مُتَصَنِّعٍ بِالإِسلامِ لا یَتَأَثَّمُ وَ لا یَتَحَرَّجُ أَن یَکذِبَ عَلَی رَسُولِ اللهِ مُتَعَمِّداٌ، فَلَو عَلِمَ الناسُ أَنَّهُ مُنافِقً کَذّابً لَم یَقبَلُوا مِنهُ وَ لَم یُصَدَّقُوهُ وَ لکِنَّهُم قالُوا: هذا قَد صَحِبَ رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله)» وَ رَآهُ وَ سَمِعَ مِنهُ وَ أَخَذُوا عَنهُ وَ هُم لا یَعرِفُونَ حالَهُ وَ قَد أَخبَرَهُ اللهُ عَن المُنافِقِینَ بِما أَخبَرَهُ وَ وَصَفَهُم بِما وَصَفَهُم فَقالَ عزّ وَ جَلَّ” وَ إِذا رَأَیتَهُم تُعجِبُکَ أَجسَامُهُم وَ إِن یَقَولُوا تَسمَع لِقَولِهِم”ثُمَّ بَقَوا بَعَدَهُ فَتَقَرَّبُوا إِلی أَئِمهِ الضَّلَالَهِ وَ ا لدُّعاهِ إِلی النَّارِ بِالزُّورِ وَ الکِذبِ وَ البُهتانِ، فَوَلَّوهُمُ الأَعمالَ وَ حَمَلُوهُم عَلَی رِقابِ النَّاسِ وَ أَکَلُوا بِهِمِ الدُّنیَا، وَ إنَّمَا النَّاسُ مَعَ المُلُوکِ وَ الدُّنیَا إِلا مَن عَصَمَ اللهُ. شخص منافق و بیعقیدهای که تظاهر به ایمان میکند و دارای اسلام ساختگی و عمد بر پیامبر خدا دروغ میبندد و نه احساس گناه میکند و نه از آن پروا دارد اگر مردم بدانند که او منافق و دروغگو است از او نمیپذیرند و تصدیقش نمیکنند ولی مردم به حساب این که صحابی پیامبر خداست و آن حضرت را دیده و گفتارش را شنیده است روایتش را میپذیرند بدون اینکه از حقیقت حال او خبر داشته باشد در صورتی که خداوند پیامبرش را از وضع منافقان خبر داده و آنان را به بهترین وجه معرفی نموده و فرموده است (هنگامی که آنان را میبینیم قیافه آنان را میبینی قیافه آنان تو را به شگفت
آورد و اگر سخن بگویند به گفتارشان گوش فرا میدهید.
منافقان پس از پیامبر زنده ماندند و به پیشوایان گمراهی و کسلنی که مردم را با باطل و دروغ و تهمت به دروغ دعوت میکردند پیوستند و آن پیشوایان دروغین و حکام تحمیلی کارهایی بزرگ و پستهای مهم مقام فتوا و مسند قضا را منافقان سپردند و بر گردن مردم سوار کردند و بدین سبب دنیا را خوردند چون توده مردم همواره تابع زمامداران دنیا پرستند مگر کسی که خدایش نگاه دارد. (عبدالهی، تعارض اخبار، ۱۳۹۰)
۶-۳-۲ دسیسه و تزویر
شیخ انصاری و علامه مجلسی دسیسه و تزویر را یکی از عوامل پیدایش تعارض اخبار دانستهاند و به این دو حدیث بسنده کردهاند: ۱- هشام بن حکم از امام صادق (ع) شنید که حضرت میفرمود: « عَن هشام بنِ الحَکَم أنَّهُ سَمِعَ أبا عَبدِاللهِ (علیه السلامِ) یَقُولُ: کان َ المُغیرَهُ بنُ سَعیدٍ، یَتَعَمَّدُ الکَذِبَ عَلَی اَبی (عَلَیهِ السَّلامِ) وَ یَأخُذُ کُتُبَ أَصحَابِهِ ، وَ کانَ أَصحابُهُ المُستَتِرُونَ بِأصحابِ أَبِی(عَلَیهِ السَّلامِ)، یَأخُذُونَ الکُتُبَ مِن أَصحابِ أَبِی وَ یَدفَعُونَها إِلَی المُغِیرَهِ و کانَ یَدُسُ فِیها الکُفرَ وَ الزَندَقَهَ و یُسنِدُها إِلَی أَبِی(عَلَیهِ السَّلام)، ثُمَّ یَدفَعُهَا إِلَی أَصحَابِهِ فِیأَمرِهِم أَن یَبُثُّوهَا فِی الشِیعَهِ، فَکُلُّ مَا کانَ فِی کُتُبِ أَصحَابِ أَبِی (علیه السلام) مِنَ الغُلُوِّ فَذَاکَ مِمَّا دَسَّهُ المُغِیرَهُ بنُ سَعِیدٍ فِی کُتُبِهِم. » «مغیر بن سعید عمدا بر پدرم نسبت دروغ میداد و نوشتههای اصحاب پدرم را میگرفت و یاران مغیره نیز که در میان اصحاب پنهان بودند نوشتههای اصحاب را به دست آورده و در اختیار مغیره قرار میدادند و اباطیلی از کفر و الحاد را در آن نوشتهها میگنجاند و آن را به پدرم نسبت میداد آنگاه آن نوشتههای انحرافی را در اختیار یاران خویش میگذاشت و مأموریت میداد که آن مطالب انحرافی موجود در کتابهای اصحاب پدرم از دسیسههای مغیره بن سعید است».
یونس بن عبدالرحمن میگوید: « وَ أَخَذَتُ کُتُبَهُم فَعَرَضتُها بَعدُ أَبِی الحَسنِ الرِّضا (علیه السلام) فأَنکَرَ مِنها أَحادِیثَ کَثیرَهٌ أَن یَکونَ مِن أَحادیثِ أَبیعبدِاللهِ (علیه السلام) و قالَ لِی: إنَّ أَبا الخَطَّاب کَذِبَ عَلَی أَبیعبدِاللهِ (علیه السلام) لَعَنَ اللهُ أَبا الخَطَّابِ، و کَذالِکَ أَصحابُ أَبا الخَطَّابِ یَدُسُّونَ هذِهِ الأَحادِثَ إِلی یَومِنا هذا فی کُتُبِ أَصحابِ أَبِی عَبدِاللهِ(علیه السلام) فَلا تَقبَلُوا عَلَینا خِلافَ القُرآنِ فَإِنَّا إِن تَحَدَّثنا، حَدَّثنَا بِمُوافَقَهِ القُرآنِ وَ مُوافَقَهِ السُنَّهِ.» کتابهای حدیثی گروهی از اصحاب امام باقر و امام صادق را بر امام رضا عرضه داشتم پس حضرت بسیاری از آن حدیث را انکار نمودند و به من فرمودند: «ابوالخطاب، به امام صادق (ع) دروغ بست – خدا لعنتش کند – و نیز یارانش از آن زمان تاکنون احادیثی جعل نموده و با تزویر در میان کتابهای اصحاب امام صادق (ع) قرار دادند. پس حدیثی که مخالف قرآن باشد مپذیرید چون حدیث ما موافق قرآن و سنت پیامبر اسلام است». (بحار الانوار، ج ۲، ص ۲۵۰)
۷-۳-۲ فقدان قرینه
شیخ صدوق و شیخ کلینی یکی از عوامل حصول اختلاف و تعارض در احادیث ممکن است فقدان قرینه باشد که در اثر تقطیع یا غفلت از ذکر آن در مقام نقل و به هم خوردن سیاق کلام حاصل شود که در بعضی از اخبار خود ائمه نیز بدان توجه دادهاند مثل : « قُلتُ لِأَبِی عَبدِاللهِ(عَلَیهِ السَّلام)مَا یَحِلُّ لِلرَّجُلِ مِن مَالِ وَلَدِهِ؟ قالَ «قُوتُهُ بِغَیرِ سَرَفٍ إِذِا اظطُرَّ إِلیهِ». قالَ: فَقُلتُ لَهُ: فَقُولُ رَسُولِ اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِهِ)لِلرَّجُلِ الذِّی أَتَاهُ فَقَدَّمَ أَبَاهُ فَقَالَ لَهُ: «أَنتَ وَ مَالَکَ لِأبِیکَ»؟ فَقالَ: «إِنَّما جَاءَ بِأَبِیهِ إِلی النَّبِی(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ)فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ! هذا أَبِی وَ قَد ظَلَمَنِی مِیراثِی مِن أُمِّی فَخبَرَهُ الأَبُ أَنَّهُ قَد أَنفَقَهُ عَلَیهِ وَ عَلَی نَفسِیه، فَقَالَ: «أَنتَ وَ مَالُکَ لِأَبِیکَ» وَ لَم یَکُن عِندَ الرَّجُلِ شَیءٌ أَفَکانَ رَسُولُ اللهِ یَحبِسُ الأبَ لِلابِنِ؟» روایت (حسین بن ابی علا) که گفته است به امام صادق عرض کردم چه مقدار از مال فرزند بر پدر حلال است فرمودند: (به اندازه خوراکش بدون زیادهروی) و آن هم در صورتی که چارهای نداشته باشد پرسیدم پس سخن پیامبر چه میشود که فرمود: (تو ومال تو از آن پدرت است).
فرمودند: (قضیه این بود که فرزندی پدرش را به شکایت نزد پیامبرآورده بود و عرض کرد: یا رسولالله این پدر من است که در میراث مادرم به من ستم کرد پدر اظهار داشت که من آن را هزینه زندگی خود و او نمودم در چنین مقام بود که پیامبر فرمود: (تو و اموالت از آن پدرت است و پدر نیز مالی نداشت تا حضرت از او بستاند و به فرزندش بپردازد آیا بجا بود که پیامبر پدر را برای پسر زندانی نماید). (فروع الکافی، ج ۵، ص ۱۳۶ و من لا یحضر الفقیه، ج ۳، ص ۱۷۷)
۸-۳-۲ اختلاف مراتب راویان از نظر جهل و سهو
عَن جابِر قال: قلت لابی جعفر علیه السلام: کیف اختلف أصحاب النبی صلی الله علیه و آله و سلم فی المسح علی الخفَین؟ فقال: کان الرجل منهم یسمع من النبی صلی الله علیه و آله و سلم الحدیث فیغیب عن الناسخ و لا یعرفه فإذا أنکر ما خالف ما فی یدیه کبر علیه ترکه. و قد کان الشیء ینزل علی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فیعمل به زماناً ثم یومر بغیر فیأمر به أصحاب و امته.
آیتالله سیستانی – شیخ طوسی – شهید صدر یکی از عوامل پیدایش تعارض اخبار را جهل و سهو میدانند که همگی به این حدیث امام باقر (ع) بسنده کردند به امام باقر (ع) عرض کردم چگونه اصحاب پیامبر (ص) درباره مسح بر خفین (چکمهها) اختلاف کردند حضرت فرمود: فردی از اصحاب پیامبر از ایشان حدیثی را میشنید ولی ناسخ از چشم او پنهان میماند م شناختی بدان حاصل نمیکرد در این هنگام آن روایت مخالفی که در دستش بود مورد انکار واقع میشد اما دیگر ترکش بر او مشکل بود گاهی هم چیزی بر رسول خدا نازل و در برههای به آن عمل میشد سپس مأمور به غیر از آن شده و آن حضرت اصحاب و امت خود را به آن امر میکرد. (سیدعلی هاشمی، ۱۳۷۴)
۹-۳-۲ وضع و جعل
عن المفضل قال: سمعت ابا عبدالله علیه السلام یوماً و دخل علیه الفیض بن المختارفذکر له آیه من کتاب الله عزوجل یاوَلها أبو عبدالله علیه السلام فقال له الفیض: جعلنی الله فداک ما هذا الاختلاف الذی بین شیعتکم؟ قال و أی الاختلاف یا فیض؟ فقال له الفیض: إنی لأجلس فی حلقهم بالکوفه فأکاد أن اشک فی اختلافهم فی حدیثهم حتی أرجع إلی المفضل بن عمر فیوقفنی من ذلک علی ما تستریح الیه نفسی و تطمئن الیه قلبی، فقال أبو عبدالله علیه السلام: أجل هو کما ذکرت یا فیض، إن الناس او لعوا با کذب علینا، ان الله افترض علیهم لا یرید منهم غیره، و انی احدث احدهم بالحدیث فلا یخرج من عندی (حتی یتاوله علی غیر تاولیه، و ذلک انهم لا یطلبون بحدیثنا و بحبنا ما عندالله و انما یطلبون الدنیا.
آیتالله سیستانی و سبحانی و صدر یکی از عوامل دیگر پیدایش تعارض اخبار را وضع جعل دانستند که به حدیث امام صادق بسنده کردند مفضل: گوید شنیدم آن هنگام فیض بن مختار بر امام صادق (ع) وارد شد آیهای را مطرح کرد و حضرت آن را تفسیر کرد فیض عرض کرد قربانت این اختلاف میان شیعه چیست؟ فرمود: کدام اختلاف فیض گفت اینکه هرگاه در کوفه در مجلسشان مینشینم از اختلاف آنها در حدیث مردد میشوم تا اینکه به مفضل مراجعه میکنم و به او آنچه که دلم آرام میگیرد مرا راهنمایی میسازد حضرت فرمود: بله جریان اختلاف همچنان است که گفتی زیرا مردم به دروغ بستن بر ما چنان اشتیاق دارند که گویی خداوند بر آنها واجب ساخته و اساساً غیر از این را از آنها اراده نکرده است گاه برخی از اینان حدیث میکنم و او از نزد من خارج نمیشود تا اینکه بیمورد توجیه میکند و این بدان جهت است که آنها حدیث ما و محبت ما دنبال آخر نیستند بلکه دنیا را میخواهند. (همان)
مثلاً در روایت چنین آمده است که ماه رمضان همچون سایر ماه ها ممکن است ۲۹ یا ۳۰ روز باشد؛ محمد بن مسلم از یکی از صادقین علیها السلام آمده است که فرمودند «ماه رمضان ممکن است مانند سایر ماه ها ناقص باشد اگر بیست و نه روز روزه گرفتی و بعد در شب سی ام آسمان ابری باشد روز سی ام را نیز روزه را تمام کن.»
در برابر این دسته در چند روایت در کافی و من لا یحضره الفقیه آمده است: هرگز ماه رمضان ناقص نمی گردد. مرحوم کلینی از امام صادق (ع) نقل می کند که فرمود «ان الله عزوجل خلق الدنیا فی سته ایام…» خداوند دنیا را در شش روز آفرید و این ایام را از روزهای سال جدا کرد و یک سال ۳۵۴ روز است. شعبان هیچ وقت تمام نمی گردد و به خدا سوگند که هیچ گاه ماه رمضان ناقص نمی شود؛ چه اینکه هیچ فریضه ای ناقص نیست. خداوند می فرماید :« باید عده را کامل کنید، و شوال ۲۹ روز و ذی القعده ۳۰ روز است.» بنابر سخن خداوند فرمود :« ما با موسی سی شب وعده گذاشتیم و آن را با ده شب دیگر کامل کردیم؛ در نتیجه، میقات پروردگارش چهل شبه تمام شد.» و ذی الحجه ۲۰ و محرم ۳۰ روز و ماه های پس از آن یکی کامل و یکی ناقص خواهد بود. شیخ طوسی در پی نقل خبر از مرحوم کلینی می نویسند این خبر قابل استدلال و استناد نیست زیرا خبری واحد است که به علم آور و نه وادارنده به عمل است چنین خبری نمی تواند در برابر ظاهر قرآن و اخبار متواتر عرض اندام کند و نیز با اینکه خبر واحدی است با الفاظ و معانی گوناگونی نقل شده است. با همه اینها روایت مذکور از تحلیلی برخوردار است که بیانگر عدم صدور آن از امام معصوم علیه السلام می باشد چه اینکه در آن علت سی روزه بودن همیشگی ذی القعده را آیه «و واعدنا….» دانسته و علت ناقص نشدن ماه رمضان را این شمرده که هیچ فریضه ای ناقص نمی شود و امروز ذکر شده براین دلالت دارد که تحلیل ذکر شده در روایت (سی روز بودن همیشگی رمضان ساختگی و مجعول است و صدور آن از ائمه صحیح نیست).
۱۰-۳-۲تخییر
عن عبد الا علی قال: سأل علی بن حنظله ابا عبدالله علیه السلام عن مساله و انا حاضر فاجابه فیها، فقال له علی: فان کان کذا و کذا؟ فاجابه بوجه آخر حتی اجابه باربعه اوجه. فقال علی بن حنظله: یا ابا محمد! هذا باب قد احکمناه، فسمعه ابو عبدالله علیه السلام فقال له: لا تقل هکذا یا ابا الحسن، فانک رجع ورع، ان من الاشیاء مضیقه لیس تجری الا علی وحه واحد، منها: وقت الجمعه لیس لوقتها الا حد واحد حین تزول الشمس، و من الاشیاء موسعه تجری علی وجوه کثیر و هذا مناه و الله ان له عندی لسبعین وجها.
شیخ طوسی یکی دیگر از عوامل پیدایش اخبار را تخییر دانسته و به این حدیث بسنده کرده است عبدالاعلا گوید علی بن حنظله از امام صادق (ع) مسألهای پرسید و من نیز در آنجا حاضر بودم و حضرت به او پاسخ فرمود و علی عرض کرد: اگر چنین و چنان باشد باز حضرت به طرز دیگری تا چهار وجه پاسخ دادند علی بن حنظله به من گفت: این بابی است که ما آن را محکم و استوتر دانستهایم حضرت این را شنید و به او فرمود این تو فردی پرهیزکاری اگر دیدی جواب متعددی دادم از این جهت است که حکم پارهای از امور محدود و مضیق است و جز یک حکم در آنها راه ندارد مانند وقت نماز جمعه که هنگام زوال خورشید است ولی برخی مسائل در سعه است و حکم آن بر وجوه متعددی پیاده میشود و این موضوع شما از آنهاست به خدا سوگند که این موضوع در نظر من هفتاد وجه دارد گاهی دو خبر در وحله نخست تعارض نمایی دارد بدینگونه که در روایات حکم یک مسئله به دو یا چند گونه بیان میشود و در برخی از این موارد به قراین و شواهد بزرگان اینها را بر تخییر و جواز عمل به هر یک از طرق مذکور در روایت حمل میکند نظیر کیفیت نماز خوف تقدیم غسل جنابت یا غسل میت در فرض کمبود آب کیفیت نماز عیدین به طور فرادا. (همان)
۱۱-۳-۲ تفویض واگذاری احکام به اهل بیت (ع)
آیتالله سیستانی در درسهای خارج خود میگوید موسی بن اشیم گوید بر امام صادق (ع) وارد شدم و از ایشان درباره مسئلهای وارد شدم و آن حضرت پاسخ مرا دادند در همین میان فردی وارد مجلس شد و او هم از همان مسئله پرسید و حضرت پاسخ متفاوتی با پاسخ من بیان داشت سپس مدتی گذشت و فرد دیگری آمد و اتفاقاً از همان مسئله پرسید امام نیز به او پاسخی داد که با پاسخهای پیشین تفاوت داشت از این جریان نگران شدم و بر من سخت گذشت.
چون آن شخص از حضور امام مرخص شدم حضرت به من نگاهی کرد و فرمود ای بن اشیم گویا نگران شدی؟ عرض کردم: قربانت از سه قول در یک مسئله نگران گشتم. امام فرمود ای بن اشیم خداوند به سلیمان بن داود ملک و پادشاهی را وا گذاشت آنجا که فرمود: «هذا عطاونا فامنن او امسک بغیر حساب» و نیز به حضرت محمد صلیالله علیه و آله و سلم دینش را و آنچه به پیامبرش تفویض کرده است به امامانی از ما واگذار کرده است و در آنجا که فرمود: «ما اتاکم الرسول فخذوه وما نهاکم عنه فانتهوا» و آنگاه خداوند امر دین را به آنچه به پیامبرش تفویض کرده به امامانی از ما واگذار کرده است.(همان)
۱۲-۳-۲ دخالت زمان و مکان
در پارهای از امر و نهیهایی از معصومان (ع) شرایط زمانی و مکانی خاصی مدنظر بوده است و این عامل تعارض نمایی در برخی از روایات گشته است توجه به این دو عنصر مهم برای حل تعارضات در برخی از روایات بسیار رهگشاست، گفتن لبیک در عمره مفرده در زمان و مکان قطع تلبیه حرم مشاهده خانههای ذی طوی نگاه به کعبه یا عقبه مدیین هنگام ترک لبیک دانستهاند. مرحوم شیخ طوسی برای جمعبندی این اخبار تعارض نما مینویسد جمع میان روایات چنین است که هرکدام را به مورد و مکان خاصی حمل کنیم روایت اخیر مخصوص کسانی است که از مسیر مدینه وارد شوند آنها در عقبه مدنیین باید لبیک را ترک کنند و روایتی که در آن ذی طوی را پایان تلبیه ذکر کرده برای مردمی است که از راه عراق میآیند و روایتی که نگاه به کعبه را ذکر میکند برای افرادی است که از خود مکه برای عمره خارج شدهاند بنابراین دیگر تعارض و تضادی میان این اخبار نخواهد بود.
۱۳-۳-۲ در آمیختگی احکام تبلیغی حکومتی و قضایی معصومان (ع)
بیشتر روایات رسیده از معصومان (ع) تبلیغی و بیانکننده حکم دایمی خداست لکن بخشی از امر و نهیها از منصب و مقام ولایت امری با توجه به شرایط و موقعیتهای مختلف به عنوان حاکم و ولی امر جامعه از آنان صادر شده است تفکیک این دو قسم در فهم نصوص و حل تعارض تأثیر فراوان دارد درباره چگونگی اجرای حد بر شخص مریض دو دسته روایت گزارش شده است در برخی تأخیر آن تا حصول سلامتی فرد و در برخی تسریع در اجرای حد به شیوه آسانتر وارد شده است شیخ طوسی در رفع این تعارض ظاهری میگوید: میان این اخبار تنافی نیست چه اینکه اجرای حد به دست امام (ع) است و او خود میداند چگونه اقامه حد کند اگر مصلحت در تسریع اجرای حد باشد آن را به گونهای که منجر به هلاکت فرد نشود اجرا میکند چنانکه طبق دو خبر نخست پیامبر (ص) چنین کردند و اگر مصلحت در تأخیر باشد تا فرد سلامتی خود را بدست آورد و سپس به طور کامل بر اوحد جاری گردد امام (ع) چنین خواهد کرد.