از نقاط ضعف خود باخبر باشيد: در صورتي كه از نقاط ضعف خود آگاه باشيد به راحتي خواهيد توانست از كمبودها باخبر شويد و در نتيجه قادر باشيد از بازخوردهاي اطرافيان سود ببريد.
آرام باشيد: افرادي كه داراي هوش هيجاني بالا هستند، در صورت بروز تناقضات و استرس قادرند آرامش خود را حفظ کنند، به طور مناسب اظهار نظر كنند، اعمال مقتضي انجام دهند تا اينكه استرس و تناقض ايجاد شده را حل كنند. در نهايت هدف آنان فقط حل كردن مشكل نيست، بلكه برقراري رابطهاي مستحكمتر است.
از بازخورد ديگران استفاده كنيد: درخواست بازخورد نشانهاي از اعتماد و قدرت است. اينكه شما قادر باشيد بر اساس بازخورد دريافت شده عمل كنيد و در برقراري ارتباطات با ديگران سازگارتر باشيد، نه تنها نشانهاي از درك مناسب شما از هوش هيجاني است، بلكه توانايي شما را در كنترل موثر روابط با ديگران نشان ميدهد. به ياد داشته باشيد كه با تمركز بر اين هشت نكته قادر خواهيد بود هوش هيجاني خود را افزايش دهيد، روابطي قويتر در سازمان برقرار كنيد و اهداف فردي و سازماني را تحقق بخشيد.
بخش دوم
رهبری تحولگرا
2-2) رهبری تحولگرا
2-2-1) مقدمه
امروزه اداره سازمانهای عظیم و پیشرفته مرهون زحمات مدیران لایق، مطلع و با کفایتی است که با به کارگیری دانش و فنون مدیریت در انجام این امر مهم توفیق یافتهاند. پیشرفت روز افزون تکنولوژی و کاربرد رو به افزایش آن در سازمانهای مختلف، وظایف دشواری را بر عهده مدیران گذارده است. یکی از وظایف اساسی مدیر در فرایند مدیریت، رهبری سازمان است. در واقع عصاره رهبری، آن نفوذ قابل توجه و روبه افزایشی است که توسط رهبر بر روی زیردستان اعمال میشود و در رأس وظایف رسمی و سازمانی یک مدیر قرار دارد (Bamford et al, 2011). این خصیصه رهبری یکی از ویژگیهای برجسته و جوهره اصلی هر مدیر واقعی است. مدیران برای موفقیت وایفای نقش مؤثر در سازمان علاوه بر دارا بودن نگرش اقتضایی نسبت به متغیرهای محیطی، باید سازمان و مدیریت را به عنوان یک سیستم مدنظر قرار دهند و با این نگرش به بررسی رفتار کارکنان بپردازند و شیوه و سبک رهبری خود را بر اساس واقعیت و شرایط، ماهیت کار و وظایف و خصوصیات کارکنان انتخاب کنند. امروزه مدیران با چالشهای متعددی مواجه اند، بنابراین سازمانهای موفق به رهبرانی نیازمند هستند که با ژرفنگری، جهت مناسب و مسیر آینده سازمان را مشخص سازند، افراد را به آن مسیر هدایت کنند و انگیزه ایجاد تحول را در کارکنان به وجود آورند (جاودانی؛1390).
2-2-2) تعاريف و مفاهیم رهبري تحول گرا
از نقطه نظر سازمانی، رهبری به عنوان یک فرایند، به معنی استفاده از نفوذ بدون زور برای هدایت و هماهنگی فعالیتهای اعضای یک گروه وبه عنوان یک صفت، به معنی مجموعه ای ازویژگیهاست. رهبری نفوذ قدرتمندی بر رفتار فرد و گروه در سازمان دارد. هر چه سازمانی از نظر رهبری نیرومندتر باشد، موفقیت آن سازمان بیشتر خواهد بود (قربانی آذر؛ 1390).
یکی از نگرشهای اخیر به رهبری که موضوع بسیاری از تحقیقات اوایل سال ۱۹۸۰ بود، نگرش رهبری تحولگرا است. سبک رهبری تحولگرا ریشه در مفهوم رهبری کاریزماتیک دارد. این مفهوم که نخستین بار توسط وبر[12] مطرح شد بر صفات و ویژگیهای خاص رهبر که ناشی از شخصیت کاریزمای او است تاکید دارد این سبک رهبری بر تشویق افراد، ارزش گذاردن به افراد، مربی و معلم بودن، چشمانداز داشتن، شنود موثر، توانمندسازی دیگران، ارتباط برقرار کردن، مدلسازی، اقناع و صداقت تاکید دارد (Zarrabi & Vahedi, 2012).
میتوان بیان کرد که برنز[13] (1978) اولین سنگ بنای نظریه رهبری تحولگرا را با شناسایی دو نوع سبک رهبری مراودهای در برابر تحولگرا گذاشت. به نظر وی، رهبر تحویگرا به ایجاد تحول و تحولزایی میپردازد، ارزشهایی که رهبری تحولگرا دنبال مینماید ارزشهای غایی نظیر آزادی، عدالت و برابری است (نورشاهی؛ 1392).
برنز مشخص کرد که رهبران تحولگرا صاحب بینش هستند و دیگران را برای انجام کارهای استثنایی به چالش و تلاش وا میدارند. برنز در ادامه بحث خود چنین ادعا میکرد: تنها رهبران تحولگرا هستند که قادر به ترسیم مسیرهای ضروری برای سازمانهای جدید هستند، زیرا آنها منشأ تغییراتاند، بر تغییرات حاکم بر سازمان اشراف کامل دارند و بر امواج تغییرات سوارند (Nazari et al, 2012). به طورخلاصه راز یا محور رهبری تحولگرا از نظر برنز این است که افراد را به سوی بهتر شدن خودشان هدایت میکند (نورشاهی؛ 1392).
رهبری تحولگرا نوعی فرایند پیچیده و پویا است که در آن رهبران، ارزشها، باورها، و اهداف پیروان را تحت تأثیر قرار میدهند (Allame et al, 2012).
رهبر تحول گرا كسي است كه پيروان را ترغيب به انجام كاري فراتر از آن چه كه به طور معمول از آنان انتظار ميرود، ميكند.
رهبري تحول آفرين فرآيندي است كه در آن رهبران و پيروان يكديگر را به سطوح بالاتري از اخلاق و انگيزش سوق ميدهند ( کوثرنشان و همکاران؛1391).
رهبري تحول آفرين زماني تحقق مييابد كه رهبر علايق كاركنانش را به كار افزايش دهد و آنان را از هدفها و ماموريتها آگاه سازد و پيروانشان را تشويق كند كه فراتر از منابع فردي بينديشند (Nazari et al, 2012).
رهبر تحول گرا از رسالت يا بينش سازمان آگاهي ايجاد مي كند و همكاران و پيروان را براي سطوح بالاتر توانايي و پتانسيل، توسعه ميدهد. علاوه بر اين، رهبر تحول گرا همكاران و پيروان را تحريك ميكند كه فراسوي منافع خودشان به منافعي توجه كنند كه به گروه بهره برساند (یعقوبی و اورعی؛1391).
رهبران تحولگرا از طریق تأیید اندیشهها و ارزشهای اخلاقی کارکنان و الهام بخشیدن به آنان برای اندیشیدن به مسائل با استفاده از شیوههای نوین، انگیزه فوق العادهای را فراهم میکنند. توانایی ارزیابی سبکها و پیامدهای سازمانی و دید آیندهنگر و ایجاد آرمان واحد در اعضای سازمان از اجزای رهبری تحولگرا هستند. رهبری تحولگرا نوعی چشمانداز واضح از آینده ترسیم میکند (ناظریانی؛1390).
رهبري تحول گرا فرآيند ايجاد تعهد به اهداف سازماني و توانمند ساختن پيروان جهت به تحقق رساندن آن اهداف است (Cannella & Monroe, 2012).
در رهبری تحولگرا تأکید بر فرآیند ایجاد و تقویت تعهد و سرسپردگی پیروان به اهداف سازمان و تقویت آنان در رسیدن به این اهداف است. برای رهبران تحولگرا جاذبه شخصی لازم است ولی کافی نیست. به علاوه یک رهبر تحولگرا دارای شرایط زیر است (کوثرنشان و همکاران؛1391):
به اهداف طولانی مدت توجه دارد
پیروان را به تعقیب یک بینش شخصی تشویق میکند و بجای آنکه با سیستم موجود کار کند، با تغییر و دگرگونی سیستم سازمانی به پیشبرد بینش مورد نظر میپردازد.
به پیروان کمک میکند تا مسئولیت بیشتری برای پیشرفتشان بپذیرند.
در زمان مناسب یک برنامه رهبری موفق را توسعه میدهد، لذا فعالیتهای تحولگرا بجای آنکه در افراد به خصوص ادامه پیدا کنند، در سیستم سازمانی ادامه مییابند.
به طور خلاصه رهبران تحولگرا بر تقویت پیروان و پیگیری تغییرات سازمانی و رسمی سیستمها، فرآیندها و ارزشهای جدید تأکید میکنند و در حقیقت کسانی که دنیا را تکان میدهند رهبران و مدیران تحولگرا هستند. این دسته از مدیران آزادی عمل بیشتری در کارشان دارند. زیردستان را به تحرک وا میدارند و برای نیل به اهداف به آنها الهام میبخشند و آنان را درباره اینکه هدف چگونه میتواند قابل دستیابی باشد تحریک مینمایند. آنها رابطه با زیر دستان را حفظ و آزادانه اطلاعات را با آنها تقسیم میکنند. مطالعات انجام گرفته در مورد مدیران اجرایی مؤسسات بازرگانی، افسران ارشد ارتش، مدیران ارشد دولتی و … نشان داده که مدیران تحولگرا در شغل خود بسیار کارآمد توصیف شدهاند (Bamford et al, 2011).
2-2-3)عناصر کلیدی رهبری تحولگرا و دستاوردهای آن
از عناصر اصلی رهبری تحولگرا میتوان به موارد زیر اشاره کرد(Ibraheem et al, 2011):
داشتن اهداف والاتر. این مدیران عمدتاً عشق عمیقی برای اهداف و مخاطبان خود دارند. اهدافی که برایشان سودآور هستند برای آنها ارزش درونی دارند که اغلب راهحلهایی را خلق کرده و به اشتراک میگذارند که به کاربران کمک میکند به اهداف خود برسند.
در اولویت قرار دادن نقاط قوت سازمان. این رهبران اهداف والای خود را بر اساس رشد و صمیمیت کارمندان خود و سپس نجات سازمان در مقابل تغییرات بازار، اولویتبندی میکنند. و در تمام این موارد التزام به فرهنگ مشارکت، هم از نظر فیزیکی و هم از نظر احساسی، دارند.
پیگیری نوآوریهای صنعتی. یکی از مسائلی که عشق دوطرفه بین مدیریت تحولگرا و کاربران نامیده میشود، تمایل به رسیدن به راه حلهای جدید انجام امور میباشد که در جهت کمک به کاربران خود از طریق استفاده از تجربیات آنها برای رسیدن به اهداف جدید است.
تاریخچه نجات و پیشرفت از طریق تحولات داخلی. رهبران تحولگرا اغلب تاریخچهای از تحولات داخلی دارند که برخی از آنها مخزنی از دانش و شعور سازمانی را ایجاد میکنند که منجر به فهم آنها از تحولات مربوط به علایق کارمندان خود میشود.
چند مورد از دستاوردهای رهبری تحولگرا به شرح زیر است (خائف الهی و دوستار؛1392):
ایجاد محیطی حمایتی که در آن مسئولیتها به اشتراک گذاشته میشود.
تشویق فعالیتهایی که به جای حمایت از تمایلات و نظرات شخصی از سازمان حمایت میکند.
داشتن آزادی برای تعیین استراتژی و تغییر مسیر.
بدست آوردن اعتماد و احترام از نوابغ و تحسین از سوی تیم کاری.
تحت تاثیر قرار دادن عملکرد و تاثیر تجاری فراتر از آنچه انتظار آن میرود.
دانلود کامل پایان نامه در سایت pifo.ir موجود است. |