انواع دلبستگی
دلبسته نا ایمن اجتنابی (گروه A)
کسانی که در گروه A قرار دارند در برابر غریبهها مضطرب نمیشوند و زمانی که مادر، کودک را ترک میکند کودک کمتر اعتراض میکند و به بازیاش ادامه میدهد و در دیدار مجدد با مادر، کودک از نزدیک شدن به مادر دوری میکند و ممکن است حضور مادر را ندیده بگیرد؛ این افراد در گروه A قرار میگیرند که از طرد شدن از طرف دیگران میهراسند و با وابستگی شدید به دیگران از اضطراب خود میکاهند (شافر، 2000).
کودکانی که در گروه A قرار دارند، رفتار جستجو مجاورت یا مراقبت را آمیخته با رفتار اجتناب از مجاورت و نزدیکی مراقب نشان میدهند. به نظر میرسد که کودکان دارای دلبستگی اجتنابی در عواطفشان نسبت به مادر بی تفاوتند ولی این امر ظاهری است؛ چرا که آزمایشها الگویی از برانگیختگی فیزیولوژی را نشان میدهند که بیانگر خشم نهفته در کودک است (کولین، 1996).
دلبسته ایمن (گروهB)
کسانی که در گروه دلبسته ایمن قرار میگیرند از والدین به عنوان مبنا و اساس ایمنی بخش جهت کشف و جستجوی محیط پیرامون خود استفاده میکنند و در دیدار مجدد با مادر در موقعیت ناآشنا به احساس آرامش و ایمن دست مییابند و بلافاصله به اکتشاف و ایمنی میپردازند و هنگامی که کودک ناراحت باشد سعی در ایجاد تماس فیزیکی با مادرش را دارد، چرا که این تماس فیزیکی به کودک کمک میکند که آرامش یابد.
کودکان با الگوی دلبسته ایمن قادر هستند تا روابط دلبستگی جدیدی را شکل دهند، در حالی که روابط قبلی با والدینشان را نگه میدارند. کودکان زیر گروه B1 پس از جدایی از نگاره دلبستگی، با تمام توان تعامل خود را با نگاره آغاز میکنند. کودکان زیر گروه B2 مجاورت و تعامل با مادر را جستجو میکنند اما کمتر از زیر گروه B3 رفتار مجاورت را از خودشان نشان میدهد.
کودکان B1 و B2 بعضی اوقات رفتار اجتنابی از خود نشان میدهند اما رفتار دلبستگی ایمن، از رفتار اجتنابی نیرومندتر است. کودکان B3 اغلب به صورت ایمن دلبسته میشوند و به طور فعال پیگیر تماس و تعامل فیزیکی با مادر هستند. در کودکان B4 ممکن است یک رفتار اجتنابی مقاومتی در انتها دیده شود. به طور کلی کودکان گروههای A و B کمتر و یا اصلا مقاومتی در مقابل نگاره دلبستگی نشان نمیدهند (شافر، 2000).
دلبسته نا ایمن مقاوم یا اضطرابی / دو سو گرا (گروه C)
این افراد سعی میکنند در نزد نگاره دلبستگی (مادر) بمانند و هنگامی که مادر در کنار آنها حضور دارد حداکثر به جستجوی محیط پیرامون خود میپردازند و زمانی که از مادر جدا میشوند به شدت ناراحتی خود را نشان میدهند اما هنگامی که مادر بر میگردد، کودک دو سو گرا (دمدمی مزاج) است به این معنی که از طرفی تمایل برای مجاورت با مادر را دارد و از طرف دیگر وقتی مادر با گرمی و صمیمیت با او بر خورد میکند از خود مقاومت نشان میدهد. ضمناً این کودکان از غریبهها حتی زمانی که مادرش حضور دارد اجتناب میکند (شافر، 2000).
کودکان زیر گروه C1 و C2 مقاومت قوی یا متوسطی را نسبت به نگاره دلبستگی نشان میدهند. اما کودکان زیر گروه C2 بسیار منفعل بوده و در حضور مادر به جستجوی محیط میپردازد و نگران و مضطرب به نظر میرسند (کولین، 1996).
دلبستگی جهت نایافته یا سازمان نایافته (گروه D)
اخیراً سبکی تحت عنوان دلبستگی جهت نایافته / سازمان نایافته کشف شده است که به عنوان زیر شاخههایی از سبک دلبستگی ناایمن محسوب میشود. این سبک، ترکیبی از سبکهای دلبستگی اجتنابی و مقاوم میباشد که به صورت سردرگمی در فرد بازتابش را نشان میدهد که آیا به مراقب نزدیک شود یا از او اجتناب کند (شافر، 2000).
انواع دلبستگی بزرگسالان
طبقه بندی دلبستگی بزرگسالان بر اساس RAAS
مقیاس دلبستگی بزرگسالان ابتدا در سال 1990 به وسیله کالینز و رید تهیه شد و در سال 1996 مورد بازنگری قرار گرفت. مقیاس دلبستگی بزرگسالان سه زیر مقیاس وابستگی، نزدیکی و اضطراب میباشد:
- وابستگی: میزان اطمینان و تکیه کردن آزمودنی به دیگران را نشان میدهد.
- نزدیکی: میزان صمیمیت و نزدیکی عاطفی آزمودنی با دیگران را میسنجد.
- اضطراب: میزان نگرانی فرد از طرد شدن را مورد ارزیابی قرار میدهد.
آزمودنیها بر مبنای نتایج به دست آمده در یکی از سه گروه دارای سبک دلبستگی ایمن، اضطرابی، اجتنابی جای میگیرد(امیری، 1390).
6-4-1-2- دلبستگی و روابط عاشقانه
بالبی در نظریه دلبستگی خود به فرضیه فروید اشاره می کند که رابطه نوزاد والد نمونه های نخستین برای روابط عاشقانه بعدی در بزرگسالی است. به عقیده بالبی، سبکهای دلبستگی اولیه ما در دوران کودکی و از طریق رابطه کودک -پرستار شکل می گیرد. روابط دلبستگی نقش بسیار مهمی در احساس امنیت ما دارند برای کودکان، این رابطه ابتدا با والدین برقرار می شود و در بزرگسالان با یک زوج برقرار می شود. به نظر بالبی رابطه ناایمن موجب بی اعتمادی، مشکل در هماهنگی و حساس بودن و نارضایتی هیجانی در روابط عاشقانه بزرگسالی می شود.
بالبی معتقد است دلبستگی در رابطه والد و کودک به رابطه عاشقانه بزرگسالی فرد انتقال می یابد و میتواند بر رفتار، شناخت و هیجانات، در هر زمانی از زندگی، از نوزادی تا بزرگسالی تاثیر بگذارد. دلبستگی در روابط به طور ارادی و داوطلبانه و یا به طور کامل قطع نمی شود و هر گونه خللی در یک رابطه دلبستگی دردناک است و موجب سوگواری در فرد می گردد. براساس این فرضیات، امنیت را میتوان به عنوان هسته نظام دلبستگی در روابط دلبستگی بزرگسالی توصیف نمود، که عبارت است از یک رابطه امن با فردی که به او احساس دلبستگی می کنیم و به ما پاسخ می دهد و موجب اعتماد به نفس در ما میشود.
بالبی و آینسورث معتقدند که کیفیت و الگوی دلبستگی در روابط عاشقانه بزرگسالی ممکن است شبیه الگوی دلبستگی فرد در رابطه با والدش باشد. از این رو دلبستگی های دوران کودکی شخص بر روابط عاشقانه بزرگسالیاش تاثیر می گذارد. بنابراین تداوم الگوهای اولیه در دوره های بعدی به دو روش تبیین می گردد؛ اول اینکه انتظار می رود یک رابطه با ثبات بین کودک و مراقب بوجود بیاید که تا بزرگسالی ثابت باقی می ماند. دوم اینکه رشد مدل های ذهنی یا ابزار دلبستگی که خارج از آگاهی فرد اتفاق می افتد می تواند رفتارها، افکار و احساسات او را در موقعیت های عاشقانه بعدی راهنمایی و هدایت نماید. در واقع یک رابطه دلبسته ایمن می تواند عملکرد و شایستگی را در روابط بین فردی تسهیل کند. همه ما در جستجوی کسب امنیت و راحتی در رابطه با همسرمان هستیم. اگر فرد چنین امنیت و راحتی را به دست آورد میتواند در مسیر امنی که توسط همسر فراهم گردیده گام بردارد و مطمئن شود که می تواند در سایر فعالیت ها نیز موفق شود. مهمترین ویژگی روابط دلبسته، احساس امنیت و تعلق است. به طوری که فرد، دیگر احساس تنهایی و ناراحتی نکند .