ابعاد رشد اجتماعی
رشد اجتماعی مهم ترین جنبه از وجود هر شخص است چون فرض بر این است که افراد بدون رشد اجتماعی و داشتن مهارت های لازم قادر نیستند در تعامل اجتماعی با سایرین وظایف خود را انجام دهند. کسانی که در زمینه رشد اجتماعی به شکوفایی رسیدهاند، به سطحی از مهارت در روابط اجتماعی دست یافتهاند که میتوانند با مردم به راحتی زندگی سازگارانهای داشته باشند (ماسن و همکاران، ترجمه یاسایی، 1390).
انسان درون اجتماع زندگی میکند و لاجرم رفتارهایی که از او سر میزند، بخشی از آنها در ارتباط با تعاملات اجتماعی و یا به نحوی از طرف عوامل اجتماعی تحت تأثیر قرار میگیرد. به طوری که رفتار یک فرد در تنهایی متفاوت از رفتاری خواهد بود که در جمع از خود نشان میدهد. رفتار اجتماعی یعنی هر رفتاری که متضمن کنش متقابل دو یا چند انسان باشد انسان به عنوان یک موجود اجتماعی از همان بدو تولد گرایشات اجتماعی از خود نشان میدهد. نیاز به کسب حمایت و امنیت مراقبین، شاید اولین نشانه های نیازمندی فرد به عوامل بیرونی است. لبخند اجتماعی را که در حدود ماه های اول زندگی در نوزاد دیده میشود، به عنوان اولین ارتباطات او با محیط اجتماعی خویش میدانند.
اگر چه در آغاز افرادی که به عنوان اجتماع، برای نوزاد شناخته میشوند، خیلی محدود بوده و اغلب شامل پدر و مادر و نزدیکان او میشود اما بتدریج این روابط گستردهتر شده و به افراد بیشتری عمومیت پیدا میکند. شروع زودرس چنین رفتارهایی حاکی از اهمیت روابط و رفتارهای اجتماعی برای فرد است. هر چند این گونه رفتارها مختص انسان نبوده و در اغلب حیوانات نیز دیده میشود. نیاز به دوست داشتن، نیاز به حمایت، نیاز به کسب امنیت و نیاز به پیوند جویی از نیازهای اساسی انسان هستند که مازلو آنها را در سلسله مراتب نیازهای خود قرار داده است و به اهمیت آنها در خود شکوفایی فرد تأکید کرده است. روشن است در یک سوی این نیازها فرد و در سوی دیگر آن، اجتماع قرار دارد. ارضاء این نیازها در ارتباط فرد با جامعه میسر خواهد بود (همان منبع).
در حدود 4-5 سالگی کودک توجه خاصی به همسالان خود پیدا میکند و علاقمند ارتباط بیشتری با آنهاست. این روند نیز بتدریج گستردهتر میشود و در سال های اولیه دبستان با علاقمندی بیشتری به برقراری روابط اجتماعی اقدام میکند. رفتارهای اجتماعی در این دوران عمدتاً از طریق بازی با همسالان نمود پیدا میکند. کودک با برقراری تعاملات جدید با گروه های جدید همسالان رفتارهای جدید را میآموزد و در موارد زیادی آنها را در رفتارهای اجتماعی خود منعکس میسازد. رسیدن به سن دبستانی برای کودک به منزلهی ورود به یک دنیای جدید گسترده و دستیابی به یک شبکهی ارتباطات اجتماعی است.
در این دوره کودک با مسائل گوناگونی از جمله رشد مهارت های مختلف (مانند رعایت نوبت و قانون در بازی) در زمینه های گوناگون، یادگیری روشهای ارتباط اجتماعی با همسالان، همانند سازی و ارتباط با بزرگ سالانی غیر از والدین در مدرسه، افزایش خود مختاری[1] و استقلال رشد وجدان و معیارهای اخلاقی مواجه میگردد و آنها را تجربه کند. در سن نوجوانی گرایش فرد به گروه های اجتماعی بیشتر و بیشتر میشود، طوری که این دوران با این ویژگی اساسی مشخص میشود که فرد به عضویت گروههای مختلف در میآید و در تعامل با این گروهها رفتارهای اجتماعی خود را شکل میدهد. در سنین بعدی رفتارهای اجتماعی پختهتر شدهاند. فرد با انتخاب شغل، ادامه تحصیل و انتخاب همسر، رفتارهای گستردهتر اجتماعی پیدا میکند (همان منبع ).
رشد اجتماعی کودک انسان مثل سایر جنبههای رشدی او به تدریج گسترش مییابد و تقریباً همه فعالیتهای او تحت تاثیر اطرافیانش قرار میگیرند. همان قدر که کودک در جنبههای حرکتی و استعدادهایش به تکامل میرسد، تکامل اجتماعی وی نیز صورت میپذیرد و استقلال او بیشتر میشود، میتواند راهنمای خود باشد و ایفای نقش های اجتماعی مختلفی را به عهده گیرد. به عنوان یک عضو در خانواده، مدرسه، بازی و سایر فعالیت های گروهی شرکت میکند.
رشد و تکامل اجتماعی یک تعداد تغییرات در رفتار کودک را شامل میشود که عبارتند از اینکه:
- او یاد میگیرد که در گروههایی که عمل و تأثیر متقابل پیچیدهای دارند شرکت کند.
- تماسها و روابط اجتماعی خود را از مادر به سایر افراد خانواده و دوستان و گروهها توسعه میدهد.
- به محرک های اجتماعی بیشتر پاسخ میدهد.
- شناخت و تشخیص گستردهای درباره نقش خود در روابط شخصی با خانواده و گروههای بازی و کار و سایر گروهها به دست می آورد.
- سرانجام، میتواند مسئولیت های زیادی به عهده بگیرد و دیگران را مراعات کند و دوستشان بدارد. البته ماهیت وجود مشارکت اجتماعی کودک بیشتر تحت تأثیر تجربه پیشین او با پاداشها و کیفرها در مقابل واکنشهای اجتماعی قرار میگیرد (گاتس[2]، 1984، نقل از شعاری نژاد،1392).
رفتار اجتماعی فرزندانی که از لحاظ فعالیت اجتماعی در خانواده محدود بودهاند رشد و تکامل اجتماعی آنها به مراتب کمتر از آنهایی بوده که شرایط مناسبتر و آزادی بیشتری داشتهاند. محرومیت کودک از رشد و تکامل باعث میشود که او با مردم کمتر تماس بگیرد، به زندگی اجتماعی بی علاقگی نشان دهد، قدرت ابتکارش ضعیف شود و در طرح نقشه زندگی برای آینده ناتوان جلوه کند.
رشد اجتماعی فرد، چه از نوع رفتار اجتماعی و چه از حیث نوع معاشراتی که برای خود انتخاب میکند، فرایندی منظم و پیوسته است افراد در طی این فرایند، در سنین مشخص، مراحل مشخص و یکسانی را پشت سر میگذارند. برای مثال، کودکان در سن مشخصی از بیگانگان خجالت میکشند، در سنی دیگر تمایل شدیدی به آمیزش با کودکان دیگر نشان میدهند و در مرحلهای دیگر از زندگی، علاقه خاصی به معاشرت با جنس مخالف دارند (احدی و بنی جمالی، 1388).
2-5 اهداف اجتماعی شدن
علاقهبند (1393)، اهداف اجتماعی شدن را عبارت میداند از:
- با دیگری قواعد و نظامات اساسی؛ از آداب روزمره گرفته تا روشهای علمی.
- یادگیری نقشهای اجتماعی و نگرشها و انتظارات و گرایشهای مربوط به نقش های فرد.
- هویت بخشیدن به فرد از طریق برآوردن خواسته ها و تمایلات فرد یا ممانعت از دستیابی به آنها.
- آموختن مهارت های مختلف اجتماعی، مهارت های انتزاعی مانند خواندن و نوشتن و مهارت های اجتماعی دیگر.
- درونی شدن ارزشهای بنیادی جامعه و انتقال فرهنگ.
کوئن[3] (1979، ترجمه توسلی، 1392) هدف های بنیادی اجتماعی شدن را چنین توضیح میدهد:
- شخص باید مهارت های ضروری را که برای زندگی در جامعه لازم است را فرا بگیرد.
- شخص باید به صورت مؤثری با دیگران ارتباط برقرار کند و توانایی خواندن و نوشتن و سخن گفتن را پیدا کند.
- فرد باید بتواند نیازهای بدنی خود، هم چنین قضای حاجت را به شیوه های قابل قبول جامعه فرا بگیرد.
- فرد باید ارزشها و اعتقادات اساسی جامعهی خود را در ذهن خود متمرکز کند.